ZOHRE-AZ WEBLOGINA XOS GELIBSINIZ !

Monday, May 22, 2006

چرا امریکا به ایران حمله نمی کند ؟

چرا امریکا به ایران حمله نمی کند ؟

سیاست خارجی دولت امریکا از زمان جنگ جهانی اول شکل خارجی و واقعی به خود گرفت . امریکا با یافتن متحدانی از اروپا برای خود ، ابتداعا توان سیاست خارجی خود را در این برهه آزمایش نمود . پس از پیروزی نسبی در این آزمایش ، دولت امریکا بخشی از توان سیاسی خود را در خارج از کشور و در مناطقی که به نحوی از انحا در جذب منافع و سود مالی و سیاسی میتوانستند مفید واقع شوند ، به کار بست . کشورهای امریکای لاتین – امریکای شمالی – اسکاندیناوی – اروپای شرقی – آسیای میانه – شمال افریقا – آسیای دور ( هند – کره – اندونزی – فیلیپین ... ) و استرالیا تحت این آزمایش سیاسی قرار گرفتند . در وحله اول عدم استقلال فکری رهبران این مناطق و در وحله دوم عدم استقلال مادی این کشورها باعث گردیدند تا امریکا نفوذ سریع در این مناطق داشته باشد و از سوی دیگر البته ، برنامه ریزان سیاسی امریکا با خبرگی تمام و با شناخت کامل از اوضاع اجتماعی – سیاسی و غیره ء مناطق فوق الذکر ، سهم عمده ای در این نفوذ جهانی داشتند
کشورهای مقاومی چون اتحاد جماهیر شوروی – چین – ژاپن و مناطق تحت حمایت آنان ، رویای دست یابی به کره خاکی را از امریکا گرفتند و بدین ترتیب حجم زیادی از نیروی سیاسی خارجی امریکا صرف ضد حمله در این مناطق گردید . انگلستان بعنوان اولین معلم امریکا در سیاست خارجی و صد البته استعمارگرایانه ، اگر چه در ظاهر امر کاره ای نبودند اما در باطن به همراه لابی های صیهونیست همانند دو بازوی گاز انبر ، حکومت امریکا را تحت کنترل خود داشتند .
پس از فروپاشی شوروی ، به استناد مثل روباهان انگلیسی که ( ده موش لاغر بهتر از یک خرگوش چاق ) دولت امریکا به نفوذ خود در کشورهای تازه استقلال یافته بعنوان یک میدان جدید مبادرت ورزید . از سوی دیگر فروپاشی شوروی بعنوان وزنه مقابل امریکا در قدرت مداری ، سبب بوجود آمدن توهم جدیدی در امریکا گردید که واقعا خود را یکه تاز میدان دریافت . واقعه سپتامبر از سویی و اتحاد اروپا در برابر امریکا از سوی دیگر ، خواب خوش امریکا را بهم ریخت . برای فرار از این به هم ریختگی امریکا ابتدا افغانستان را مقصد قرار داد . افغانستان که نزدیک به سه دهه درگیر جنگ داخلی و فروپاشی واقعی بود ، فاقد حکومت رسمی – ارتش – دولت و حتی ملت واحدی بود و تصرف آنجا هیچ هزینه ای و هیچ زحمتی برای امریکا به همراه نداشت . از سوی دیگر امریکا همانند فرموده معلم خویش ، در نبردهای خارج از کشور ، کلا از نیروهای داخلی همان کشور استفاده نموده و حدالامکان از بکار گرفتن اتباع خود در رده های پایین و خطر آفرین خودداری نمود . از اینرو جنگ و تصرف افغانستان کم زمان ترین – کم هزینه ترین و کم تلفات ترین جنگ عصر حاضر به نام امریکا به ثبت رسید .
عراق بعنوان دومین هدف امریکا ، همانند افغانستان سالهای سال گرفتار درگیریهای داخلی خود با شیعیان و اکراد و غیر اعراب سنی بود و نیز جنگ با ایران وی را فرسوده نموده بود . تبلیغات فراوان پیش از جنگ و افزودن بر ناراضی های حکومتی ، از شیوه های جنگی انگلیس – امریکایی ، در خصوص عراق کاملا سازگار بود و دیدیم که بواسطه کردها و شیعیان صدام را ساقط نموده و با وعده های دلخوش کننده مخالفان را تا پای تشکیل دولت مردمی پیش کشید و مهره های خود را در خاتمه جایگزین وعده ها نمود .
با چنین شیوه هایی نقشه حمله به ایران و تغییر نظام حاکم بر ایران ، اگرچه جزء برنامه های اصلی امریکا بود اما بنا به دلایلی چند متوقف ماند :
1 – اروپای متحد و نیرومند متحدتر و نیرومندتر گردید و در برابر زیاده خواهی های امریکا خواستار سهم شد . فلذا تا توافق امریکا و اروپا در خصوص تقسیم منابع استراتژیکی – مالی و جمعیتی ایران حمله ای صورت نخواهد گرفت .
2 – چین و روسیه بعنوان دو متحد تازه بر علیه امریکا ، ایران را بعنوان اولین محل آزمایش رویارویی خویش با امریکا بر گزیده و میدان مبارزه ای جدید در برابر امریکا گشودند که در برنامه جنگی امریکا پیش بینی نشده بود .
3 – استفاده از اپوزیسیون های مخالف جمهوری اسلامی ایران در خارج و داخل کشور کماکان جزء استراتژی های اصلی امریکا به حساب می آید . از اینرو در استراتژی مورد بحث گزینه قابل خریدتر و قابل دسترسی تر و سهل تر یعنی پان فارسیست ها ، در انتظار شاهنشاهی نمودن ایران ، پیرتر و پیرتر گردیدند و پراکنده تر و پراکنده تر شدند و نه تنها در داخل کشور به حداقل ترین اپوزیسیون تبدیل گردیدند بلکه در خارج از کشور نیز به اشتقاق ها و شکاف های غیرقابل جوش برخوردند . . پر جمعیت ترین اپوزیسیون از نظر کارپردازان سیاسی امریکا جمعیت آذربایجانیهای داخل کشور هستند که علیرغم میل و خواست امریکا ، دارای افکار مستقل و ایده های شفاف و مقاصد معینی هستند و از اینرو معامله با این طیف وسیع مستقل بسیار سخت و بعید مینماید . هرچند که امریکا هنوز از آزمودن این طیف نا امید نگردیده است و هزینه های گزافی را صرف مطالعه راههای ممکن برای اتحاد با این طیف در برابر تضعیف دولت حاکم مینماید اما ظواهر امر از ناکامی امریکا حکایت دارد . کردهای ایران پس از تجربه عراق چندان موافق امریکا به نظر نمیرسند و از سویی بواسطه جمعیت اندک به تنهایی مد نظر امریکا نیستند . بلوچ ها – اعراب – ترکمانان و ... دیگر اقوام نیز همردیف اکراد در جدول استراتژیکی امریکا قرار دارند . از اینرو امریکا برای حمله به ایران مجبور است از نیروهای خودی و یا حداقل از نیروهای کمکی غیر عرب – کرد – ترک – بلوچ .... کمک بگیرد که در واقع امری محال است .
4 – افکار عمومی جهان از سویی و افکار مردمان امریکا از سوی دیگر که متوجه برنامه های مزورانه دولت های استعمارگر امریکا و انگلیس در خصوص دیگر ملل جهان گردیده اند ، امروزه امریکا را مستقیما مورد خطاب قرارداده و نسبت به جنگ افروزی به هر بهانه ای هشدار میدهند . امریکا برای قانع نمودن و همراه نمودن این افکار باید که فاز جدیدی از کار پردازان خودرا به کار گیرد که خود متضمن هزینه و زمان غیر قابل پیش بینی شده ای برای امریکاست .
علیرغم تمامی این تحلیل ها ، امریکا و دیگر همفکرانش چون اروپا – روسیه و چین ، از اینکه بیشترین منافع را از موقعیت ایران ببرند ، ابایی ندارند و برای این خواسته خویش ، از هر فرصتی نهایت استفاده خود را برده و خواهند برد . خوب است بدانیم حاکمیت ایران در قبال این کشاکش سیاسی و این بحران دیپلماسی چه برنامه های دیپلوماتیک و واقع گرایانه را برای حفظ کشور و مردمان آن از گردبادهای آریزونایی دارند ؟

زهره وفایی
تبریز