آذربايجاني ها به هوش باشند
آذربايجا نيها به هوش با شند !
عليرغم شعارهايي كه به جهت همرنگي و همرايي و همدلي در تمامي وجوه حيات كنوني سر داده ميشود و عليرغم تمامي نمايش هايي كه به جهت بر پايي دهكده بزرگ جهاني ارائه ميگردد ، انسانها به جهات بسياري با هم تفاوتهايي دارند . اين تفاوت ها نه از روي عناد و تكبر بلكه بعنوان آياتي از قدرت الهي و نشانه هايي از زيبايي هاي طبيعت وجود دارند و ابدا قابل انكار نيستند .بنابراين نه فرد و نه ملتي ميتواند خود را تافته جدا بافته فرض نمايد و نه مي بايد خواسته هاي خويش را بر ديگر افراد و اقوام و ملل تحميل نمايد . علوم ديرين و علوم معاصر و مترقي همگي بدون استثنا به اين امر معترفند و بر اساس اين اعتراف ، واژگاني چون مردم – ملت – زبان – دين – فرهنگ – رسوم – اعتقادات ..... را مبناي كار قرار داده و تفاوت هاي طبيعي انسانها را در اين جدول توافقي قرار داده اند . بنابراين حقايق ميتوان ملتي را « ملت » ناميد بي آنكه واهمه اي از شعارپردازان و نمايشگران بي محتوي نمود . و بر اساس همين حقايق ميتوان نمود هاي ظاهري و باطني يك ملت را بعنوان دارايي هاي بلا منازع آنان در شاخصه تعريفي و وجودي « ملت » قرار داد .
آذربايجاني بنا بر دلايل بسياري منجمله طبيعت زيبا و الهي منطقه ، بنابر تاريخ كهن خويش ، بنابرفرهنگ منسجم و مرتب خويش و...ويژگي هاي خاص خود را دارد كه به واسطه آن ويژگي ها ميتوان آذربايجاني را ملتي به واقع در رديف ديگر ملل متمدن جهان قرار داد . اما از آنجا كه تمامي جهانيان يكسان نمي انديشند ، آذربايجاني نيز به واسطه همين دارايي ها ، مورد هجوم و هجمه جهانخواراني است كه نه تنها چشم طمع به ته مانده دارايي هاي اقتصادي و مالي وي دارند بلكه در جهت محو فرهنگ بكر و زيباي آنان نيز كمر همت دشمنانه اي البته ، بسته اند .
براي روشن شدن موضوع به چند مثال مي پردازيم . يكصد سال پيش تار و دايره آذربايجاني از لوازم ضروري هر خانه به شمار مي رفت و كمتر منزلي را ميشد يافت كه بدون موسيقي اصيل آذربايجاني روزهاي شادي را سپري سازند . عليرغم اين الزام ، حيا و حدودي براي اين كار در نظر گرفته ميشد . و رعايت اين حدود بي آنكه قانوني براي آن نوشته شود و پاسباني مجري آن باشد در نهايت درجه خلوص رعايت مي گرديد
و يا استعمال دخانيات از قبيل قليان و چپق و سيگار چندان براي مردمان يكصد سال پيش آذربايجان نا مانوس نبود . اما براي اين كار نيز حدود و ممنوعاتي در قانون عموم نوشته شده بود و بلا استثنا مراعات مي گرديد . شايد پسري سي سال تمام سيگار مي كشيد اما پدر از اين امرمطلع نبود چراكه كشيدن سيگار در برابر بزرگان خانواده منع اخلاقي داشت . و يا مسئله ازدواج و تشكيل خانواده از اركان مدنيت آذربايجاني به شمار مي رفت و به حدي در اين امر دقيق و مصر مي نمودند كه ساليان سال نامي از اختلاف و جدايي به ميان نمي آمد . كلمه طلاق براي اين مردم نامانوس و مترادف با زشت ترين معناها مي نمود .
و يا پوششي كه آذربايجاني از آن استفاده مي نمود كاملا متعادل و متناسب با سن وسال – شغل و مقام – قد و اندازه – و حتي متناسب با فصول و سال و ماه بود . وسواسي كه در اين امر مراعات و ملاحظه مي گرديد اوضاع اين جامعه مدني را چنان از نظر اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي و رواني ...متعادل نموده بود كه هيچ لغزش و انحرافي را در اين باره متصور نبودند .
انتخاب دوست – انتخاب شغل – انتخاب منزل – حتي تصميم به مسافرت و تعيين محل سفر ... و ريزترين مسائل وابسته به يك زندگي جمعي و مدني مد نظر پدران ما بود . روحشان شاد باد هر چند كه راهشان بي رهرو ست !
متاسفانه امروز مغرضان و دشمنان در هر جلوه و در هر لباس ودر هر شكل به جنگ با اين ملت بر خاسته اند . امروز ديگر نه تنها ريزترين مسائل زندگي مد نظر هيچكس نيست بلكه كلان ترين مسائل نيز با خونسردي و بي اعتنايي كنار گذاشته ميشوند و در يك جمله « ملت آذربايجان به فاجعه عادت مي نمايد ! » .
امروز در سايه تبليغات سوء و سمپاشي هاي بي وقفه كساني كه كمر همت به نابودي آذربايجاني بسته اند ، دادگاههاي خانواده مملو از زنان و مرداني است كه نفرت و كينه بي دليلي تا مغز استخوانهايشان راه يافته است ! هر روز هزاران پرونده در هزاران نقطه از اين خاك الهي و سمبل زيبايي ، بسته ميشوند كه حكايت از نامردي و نامرادي ها دارند ! امروز ديگر جايگاه پدر و پسر – مادر و فرزند – استاد و شاگرد – ريش سفيد و نوجوان – هنرمند و بي هنر ....چنان از هم دريده و پاشيده شده است كه براي انسجام مجدد آن بايد كه منتظر معجزه اي بود !
امروز قبح مسائل و مصائب با تبليغ هاي جمعي و القاء فرهنگ هاي غير خودي و وارداتي چنان از بين رفته اند كه ديگر فاصله اي بين قبح و ارزش ديده نمي شود . امروز هر آذربايجاني ناخواسته اما با دليل ، منتظر فاجعه اي است كه بر سر خود و آشنايانش به نحوي نازل خواهد شد . امروز نام فاجعه را به تمدن نو و تاثير پذيري از ديگران تبديل نموده اند .
براي پيمان مجدد با پدران مدرك مان قدم اول را چه كسي بر خواهد داشت ؟ و با اين اوصاف آيا نام ديگر « معجزه » همان « اراده ملي » نيست ؟
عليرغم شعارهايي كه به جهت همرنگي و همرايي و همدلي در تمامي وجوه حيات كنوني سر داده ميشود و عليرغم تمامي نمايش هايي كه به جهت بر پايي دهكده بزرگ جهاني ارائه ميگردد ، انسانها به جهات بسياري با هم تفاوتهايي دارند . اين تفاوت ها نه از روي عناد و تكبر بلكه بعنوان آياتي از قدرت الهي و نشانه هايي از زيبايي هاي طبيعت وجود دارند و ابدا قابل انكار نيستند .بنابراين نه فرد و نه ملتي ميتواند خود را تافته جدا بافته فرض نمايد و نه مي بايد خواسته هاي خويش را بر ديگر افراد و اقوام و ملل تحميل نمايد . علوم ديرين و علوم معاصر و مترقي همگي بدون استثنا به اين امر معترفند و بر اساس اين اعتراف ، واژگاني چون مردم – ملت – زبان – دين – فرهنگ – رسوم – اعتقادات ..... را مبناي كار قرار داده و تفاوت هاي طبيعي انسانها را در اين جدول توافقي قرار داده اند . بنابراين حقايق ميتوان ملتي را « ملت » ناميد بي آنكه واهمه اي از شعارپردازان و نمايشگران بي محتوي نمود . و بر اساس همين حقايق ميتوان نمود هاي ظاهري و باطني يك ملت را بعنوان دارايي هاي بلا منازع آنان در شاخصه تعريفي و وجودي « ملت » قرار داد .
آذربايجاني بنا بر دلايل بسياري منجمله طبيعت زيبا و الهي منطقه ، بنابر تاريخ كهن خويش ، بنابرفرهنگ منسجم و مرتب خويش و...ويژگي هاي خاص خود را دارد كه به واسطه آن ويژگي ها ميتوان آذربايجاني را ملتي به واقع در رديف ديگر ملل متمدن جهان قرار داد . اما از آنجا كه تمامي جهانيان يكسان نمي انديشند ، آذربايجاني نيز به واسطه همين دارايي ها ، مورد هجوم و هجمه جهانخواراني است كه نه تنها چشم طمع به ته مانده دارايي هاي اقتصادي و مالي وي دارند بلكه در جهت محو فرهنگ بكر و زيباي آنان نيز كمر همت دشمنانه اي البته ، بسته اند .
براي روشن شدن موضوع به چند مثال مي پردازيم . يكصد سال پيش تار و دايره آذربايجاني از لوازم ضروري هر خانه به شمار مي رفت و كمتر منزلي را ميشد يافت كه بدون موسيقي اصيل آذربايجاني روزهاي شادي را سپري سازند . عليرغم اين الزام ، حيا و حدودي براي اين كار در نظر گرفته ميشد . و رعايت اين حدود بي آنكه قانوني براي آن نوشته شود و پاسباني مجري آن باشد در نهايت درجه خلوص رعايت مي گرديد
و يا استعمال دخانيات از قبيل قليان و چپق و سيگار چندان براي مردمان يكصد سال پيش آذربايجان نا مانوس نبود . اما براي اين كار نيز حدود و ممنوعاتي در قانون عموم نوشته شده بود و بلا استثنا مراعات مي گرديد . شايد پسري سي سال تمام سيگار مي كشيد اما پدر از اين امرمطلع نبود چراكه كشيدن سيگار در برابر بزرگان خانواده منع اخلاقي داشت . و يا مسئله ازدواج و تشكيل خانواده از اركان مدنيت آذربايجاني به شمار مي رفت و به حدي در اين امر دقيق و مصر مي نمودند كه ساليان سال نامي از اختلاف و جدايي به ميان نمي آمد . كلمه طلاق براي اين مردم نامانوس و مترادف با زشت ترين معناها مي نمود .
و يا پوششي كه آذربايجاني از آن استفاده مي نمود كاملا متعادل و متناسب با سن وسال – شغل و مقام – قد و اندازه – و حتي متناسب با فصول و سال و ماه بود . وسواسي كه در اين امر مراعات و ملاحظه مي گرديد اوضاع اين جامعه مدني را چنان از نظر اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي و رواني ...متعادل نموده بود كه هيچ لغزش و انحرافي را در اين باره متصور نبودند .
انتخاب دوست – انتخاب شغل – انتخاب منزل – حتي تصميم به مسافرت و تعيين محل سفر ... و ريزترين مسائل وابسته به يك زندگي جمعي و مدني مد نظر پدران ما بود . روحشان شاد باد هر چند كه راهشان بي رهرو ست !
متاسفانه امروز مغرضان و دشمنان در هر جلوه و در هر لباس ودر هر شكل به جنگ با اين ملت بر خاسته اند . امروز ديگر نه تنها ريزترين مسائل زندگي مد نظر هيچكس نيست بلكه كلان ترين مسائل نيز با خونسردي و بي اعتنايي كنار گذاشته ميشوند و در يك جمله « ملت آذربايجان به فاجعه عادت مي نمايد ! » .
امروز در سايه تبليغات سوء و سمپاشي هاي بي وقفه كساني كه كمر همت به نابودي آذربايجاني بسته اند ، دادگاههاي خانواده مملو از زنان و مرداني است كه نفرت و كينه بي دليلي تا مغز استخوانهايشان راه يافته است ! هر روز هزاران پرونده در هزاران نقطه از اين خاك الهي و سمبل زيبايي ، بسته ميشوند كه حكايت از نامردي و نامرادي ها دارند ! امروز ديگر جايگاه پدر و پسر – مادر و فرزند – استاد و شاگرد – ريش سفيد و نوجوان – هنرمند و بي هنر ....چنان از هم دريده و پاشيده شده است كه براي انسجام مجدد آن بايد كه منتظر معجزه اي بود !
امروز قبح مسائل و مصائب با تبليغ هاي جمعي و القاء فرهنگ هاي غير خودي و وارداتي چنان از بين رفته اند كه ديگر فاصله اي بين قبح و ارزش ديده نمي شود . امروز هر آذربايجاني ناخواسته اما با دليل ، منتظر فاجعه اي است كه بر سر خود و آشنايانش به نحوي نازل خواهد شد . امروز نام فاجعه را به تمدن نو و تاثير پذيري از ديگران تبديل نموده اند .
براي پيمان مجدد با پدران مدرك مان قدم اول را چه كسي بر خواهد داشت ؟ و با اين اوصاف آيا نام ديگر « معجزه » همان « اراده ملي » نيست ؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home