ZOHRE-AZ WEBLOGINA XOS GELIBSINIZ !

Friday, December 24, 2004

سويوق بولاق نامي فراموش شده

« سويوق بولاق » نامي فراموش شده !

سال 1248 ش. را بايد در واقع سال شروع تعدي هايي از نوع جديد به اراضي دايمي آذربايجان به حساب آورد . ضعف حكومت مركزي و در برابر آن به اقتدار رسيدن دو همسايه شمال و شما لغرب ا ين منطقه ( روس و عثماني ) زمينه را براي نا آ رامي منطقه كاملا مهيا نموده بود . زياده خواهي اين دو ابر قدرت و احساس نگراني و تهديد از سوي يكد يگر با لطبع مزيد بر علت و مقدمه اي براي نا امني و نا آرامي هايي متعدد منطقه بود كه متاسفانه وجب به وجب خاك آذربايجان سهمي از اين فجا يع تاريخي را از ا ين گذر داراست .
منطقه مورد بحث اين مقا ل « ســويــوق بــولاق و حــومــه » در اين تاريخ تحت امر مظفرالسلطنه نامي كه حسب الامر شجاع الدوله حاكم خوي و سلماس به اين سمت گمارده شده بود قرار داشت . مشيرديوان والي حكومت كردستان از غيبت چند روزه مظفرالسلطنه استفاده نموده و (علـــــي خان ارشد فيض الله بيگي ) را كه ا ز بزرگان ايل فيض اللهي بود به جاي مظفرالسلطنه منصوب و روانه منطقه مي نمايد . وي افرادي را از ايل خود به سمت كلانتر – داروغه بازار – كشيك باشي – فراش باشي – باشما قچي باشي – ابدارچي باشي .....منصوب مي نمايد و با آوردن افراد مسلح از ناحيه كردستان به عنوان كشيك چي هاي دولتي در وا قع عنان اختيار منطقه را در دست مي گيرد . هزينه تمامي اين منصوبين خــاني از مردمان عادي شهر و روستا ها و حتي مسافران و عابران گرفته ميشد و به جهت سكونت اين لشگر تحميلي خانه چندين تن از متوليان و معتمدين سويوق بولاق به تصرف ا ينان در آمده بود . ( ملا غفور امام جمعه – حاجي ملك الكلام – خليل خان خويلو – عبدالله خان منصور... ). عليرغم ا ينهمه نيرو ا لبته شبي نبود كه دزد به منازل و دكاكين مردم نزند و مردماني بيگناه كشته نشوند . ا ز مكري و تيلكوه دزدهاي مشهوري جهت سرقت اموال مردم داوطلب مي شدند و بي هيچ مزاحمتي اين كا ررا مي كردند . در چنين اوضاعي بسياري از بزرگان و عالمان و تاجران و ثروتمندان سويوق بولاق براي در امان ماندن از تعرضا ت اشغالگران خودرا به تابعيت روس يا عثماني در مي آوردند و بدين طربق صف بندي جاهلانه اي فيمابين اهالي منطقه بوجود امد كه ساليان سال دوام يا فت و بصورت يك امر عادي در امد .
در سال 1281 ش . با شروع جنگ جهاني اول قواي روس بلافاصله منطقه مورد بحث را اشغال نمود و ا ين نفوذ را بيشتر در مناطق سوق الجيشي و بازرگاني و نظامي تقويت نمود . سلطان عثماني در يك تاكتيك جنگي شيخ حسام الدين و شيخ نجم الدين ( دو ايل باشي كرد ) را با فرمان جهاد عليه قواي روس وارد خاك آ ذربايجان نمود . تفنگدارا ن اوراماناتي و مريوانـــــــــي وظيفه مشايعت اين دو شيخ را به عهده داشتند . در مسير حركت بيگ زاده هاي عشاير و ايلات كرد هر يك با چند سوار مسلح به اين اردو مــــــي پيوستند . در ماه صفر سال 1333 ه . ق . اين اردو وارد سقز شد و اردوي مجهز گورك و سرشيو را نيز ا ز اين شهر همراه خود نمود و روز بعد عازم سويوق بولاق شدند در هنگام عبور از بانه محمد خان حاكم بانه را دستگير و تبرباران و اموالش را غارت نمودند. بقيه اهالي بلافاصله بيرق عثماني را بر در خانه هايشان آويختند و منتظر حوادث بعدي ماندند . اردوي شيوخ با بيرق نصرمن الله وفتح القريب و اردوي عثماني با بيرق ماه و ستاره پيشا پيش اين اردو به حركت در آمدند . در مسير اين اردوي نجات بخش ( !! ) هيچ منزل – مغازه و مزرعه اي در امان نمي ماند .
درهمين اوان حسب الامر دولت، متصرف پاشا با ششصد نفر عساكر و قورخانه با توپ و تجهيزا ت از راه رواندوز به سويوق بولاق حركت نمودند تا به اردوي نجات بخش بپيوندند . محمد حسين خان سردار ، والي سويوق بولاق با وجود ا ينكه تابعيت ضمني روس را داشت به پيشواز اردو در آمد در حاليكه در همين روز قنسول روس با ا تباع خود از سويوق بولاق به قوشاچاي فرار نمود و اتباع خود را در سويوق بولاق تنها گذاشــــــت . شجاع الدوله ا ز تبريز به حمايت كنسول روس در آمد و قوايي مجهز به قوشاچـــــاي اعزام نمود . چند روز بعد قواي روس ( شجاع الدوله ) و قواي عثماني ( متصرف پاشا ) در حومه قوشاچـــاي و سويوق بولاق به هــم رسيده و مشغول نــبرد شدند . دو روز و دو شب تمــام شش هــزار نفر لشگر مختلط از ترك و كرد و عرب و فارس و عشاير و اهالي محل با توپ و تفنگ و قداره و چوبدست نزاع نمودند و نهايتا فتح و ظفر نصيب قواي عثماني گرديد . كليه اموال اهالي چـــه سويوق بولاق و چه قوشاچــاي و چه روستاهاي مسيراردو به اتهام تابعيت روس به تصرف قواي مهاجم در امد و بسياري از مردمان بـــــي گناه كشته شدند . سردار والي سويوق بولاق و مظفرالسلطنه والي قوشاچـــــاي دستگير شدند . مولانا شيخ شرفكند كه همراه متصرف پاشا از سويوق بولاق امده بود حاكم قوشاچـــــــاي گرديد و در جلسه اي كه با حضور شيخ حسام الدين و شيخ نجم الدين و شيخ عرف و عشاير بانه – گورك – مريوان – دهبكر – مامش و پيران تشكيل يافت تصميم بر اين گرفته شد كه اردو به دو قسمت تقسيم شده و يك قسمت به جهت تصرف اروميه و يك قسمت به جهت تصرف تبريز روانه شوند .
ارومــيه دو روز بعد بدون هيچ ممانعت به تصرف در امد و روز بعد خبر سقوط مــــراغه رسيد . پس از قتل و غارت هايــــــي فجيع كه از سوي اين اردوي مسلح كرد كه تحت حمايت موقت دولت عثماني در امده بود صورت گرفت ايـــــــن اردو وارد تبريز شد . پانزده روز اين اشغال به طول انجاميد در روز پانزدهم شجاع الدوله كه به صوفيان فرار كرده بود در معيت سالدات هاي روس به تبريز هجوم آورد و پس از چهار ساعت جنگ و گريز شهر را متصرف شدند و هر آنچه كه ا ز دست قواي اردوي نجا ت بخش به جا مانده بود اين بار توسط اردوي سالدات ها غارت گرديد . متصرف پاشا با شنيدن خبر تصرف تبريز توسط قواي روس از اروميه خارج و به سويوق بولاق عقب نشيني كرد . شيخ عارف به موصل گريخت و ديگر اكراد هر يك به گوشه اي پراكنده شدند . بنا بر روايت تاريخ نگاران بي طرف در فروردين ماه اين سال در تمامي سويوق بولاق حتي يك سقف سالم نمانده بود تا اهالي از بارانهاي بهاري بدان پناه ببرند !
در كنار اين بي خانماني پيشرفت قواي روس در منطقه كماكان ادامه داشت و طولي نكشيد كه از بندر انزلي تا بانه در اختيار قواي روس قرار گرفت . « گوبرناد » منتخب روس در سويوق بولاق و حومه حاج وهاب خان اردلان بود . ريال از حيث اعتبار ساقط و ليره روسي وارد چرخه معاملات گرديد . حاج وهاب اردلان در مدت پنج ماه والي گري ليره هاي بسياري اندوخت و ثروت فراواني بهم زد . دولت ايران براي جلوگيري از پيشرفت روز افزون قواي روس مجددا دست بدامن عشاير كرد گرديد و شيخ محمود از شيوخ جاف و ايل همه وند را ( از منطقه سليمانيه ) به همراه عباس بيگ نامي راهي منطقه نمود . در اين روزها اهالي سويوق بولاق در خانه هاي يهوديان سرشيو پناه گرفته بودند . اولين اقدام شيخ محمود و همراهان غارت خانه هاي يهوديان سرشيوي بود . اهالي مستاصل كه از سرشيو به سوي سويوق بولاق در حال فرار بودند توسط قواي آقا صالح رنگه ريژان ( از عشاير جاف ) مورد قتل عام و تجاوز قرار گرفتند و تعداد بسيار اندكي توانستند به سويوق بولاق برسند . جنايات رنگه ريژان به حدي شنيع بود كه شيخ محمود تصميم به اعدام وي گرفت اما قاضي فلاح مانع او گرديد . معهذا عليرغم حضور شيوخ كرد و گوبرناد هاي محلي در راس امور، قواي روس تنها در يك روز پانصد نفر از محترمين و معتمدين سويوق بولاق را قتل عام نمود بي آنكه كسي مانع كارشان گردد .
اين قتل و غارت مدت دو سال تمام هر از گاه توسط قواي روس – عثماني – كرد و يا حتي دست نشاندگان دولت مركزي ايران ادامه يافت . مردمان بومي و صاحبان اصلي روستا ها و شهرها بدون هرگونه مدافعي مورد تجاوز ارضي – مالي و نفسي مي گرديدند . در صد بسيار بالايي ار اهالي به مراغه – تبريز و يا اروميه و تهران مهاجرت اجباري نمودند . دركنار بلاياي فوق الذكر اهالي سويوق بولاق در اوايل سال 1335 ه . ق خبر اسكان اردوي نظامي بريتانيا را هم در مسير راه سقز به سويوق بولاق در يافت نمودند . با ورود اين اردو اوضاع آشفته تر ار پيش گرديد . بريتانيا علت حضور اردوي نظامي خود در منطقه را كشتار آسوري ها و ارامنه مورد حمايت بريتانيا بدست اسماعيل اقا سيمتگو ي شكاك اعلام نموده بود . اما اين ظاهر امر بود چراكه قواي بريتانيا حامل مقاصد ديگري بودند . استقرار ايلات تحت حمايت خود در برابر قواي روسيه مقصد اصلي آنها بود . فلذا اين بار اهالي بي پناه تيكان تپه و صايين قالا آماج تجاوزات ارضي قلدرانه بريتانيا قرار گرفته و مجبور به ترك خانه هايشان و تحويل آن به آسوري ها و ارامنه رانده شده از روسيه گرديدند . در حاليكه همه متوجه تيكان تپه و صايين قالا شده بودند به ناگاه بحري بيگ از عشاير كركوك با سواران مسلح از مرز گذشته و يكسر به سويوق بولاق هجوم آورد . در عرض نيمروز شهر بلاصاحب را تصرف و تمامي قواي روس و فارس را از شهر بيرون راند و يا به هلاكت رساند . سپس به قواي بريتانيا پيغام فرستاد كه در قبال تحويل سويوق بولاق به اين قوا، تقاضاي هزار تغار گندم را داد . دولت بريتانيا به تاجر باشي فاضل و قادر خان ( معتمدين محل ) دستور داد تا اين مقدار گندم را تهيه نمايند اما با وجود قحطي و جنگي كه شش سال پياپي گريبانگير منطقه بود امكان تهيه اين مقدار گندم محال مي نمود . فلذا بحري بيگ به دريافت چهار صد ليره انگليسي راضي شد و سپس به سوي سليما نيه عقب نشست .
منطقه سويوق بولاق و حومه در سال 1337 ه . ق . پس از آنكه بارها و بارها بين قواي روس و غثماني و كرد و ارامنه .... دست بدست گرديد نهايتا به نام منطقه « ثلاث » تحت حكومت توافقي محمد سعيد مرزه ( سرشيو ) – سيف الله خان مظفرالسلطنه ( سقز ) – و عبدالله بيگ ( مكري ) قرار گرفت . اهالي كه نياز به آرامش داشتند به اين وضعيت تن داده و در واقع در واگذاري دو سوم منطقه به كردهاي مهاجم هيچ اختياري از خود نداشتند . چراكه قواي روس و انگليس و دولت مركزي ايران هر يك بنا بر مصالحي خواهان چنين وضعيتي بودند و عملا از اكراد در اين اشغالگري ها حمايت مي نمودند . و دولت عثماني در اين تاريخ عملا از هم پاشيده بود . حبيب الله خان تيكلو – عبدالقادر خان تيكلو – آقا صالح رنگه ريژان ( كه در زمان رضا خان نام سلطان پناه را براي خود انتخاب نمود و از نزديكان وي گرديد ) و رستم خان از عشاير كرد هر يك به والي گري منطقه اي انتخاب شدند . براي خريدن مقام پرداخت پنجاه الي صد تومان به كنسول گري ها كافي بود و براي كساني كه داراي چندين سوار مسلح از خدا بي خبر بودند تهيه اين مقدار وجه ابدا مشكلي نداشت .
هنوز چيزي از اين انتصابات نگذشته بود كه خبر رسيد اسماعيل آقا سميتگو سردار ارشد قارداغلي را شكست داده و خوي – سلماس – اروميه و تمامي توابع را تصرف نموده و به سوي ايالات ثلاث در حركت است . دولت مركزي ملك زاده نامي را با هزار ژاندارم و توپ و قورخانه براي حفظ منطقه ثلاث روانه نمود اما ملك زاده به جاي انجام ماموريت به عيش و عشرت نشست و سميتگو در عرض بيست و چهار ساعت سويوق بولاق را تصرف و علاوه بر قتل افراد بومي بسياري هفتصد ژاندارم را نيز اعدام نمود و سپس حمزه آقا مامش را حاكم سويوق بولاق نموده و خود به چهريق مراجعت نمود .
حاج زمان خان كه خود را براي اين مسند مستحق تر ميدانست به سقز و بانه رفته و از ميان ايلات و اقوام خود دهها فرد داوطلب را جمع آوري نموده و به بهانه حفظ سقز از تعدي سميتگو ، شهاب السلطان والي وقت سقز را ساقط و بعد نامه اي به سميتگو نوشت و اعلام فرمانبرداري از وي را نمود و سميتگو نيز والي گري سقز را به وي داد !
حال و روز مردمان منطقه ثلاث را در چنين شرايطي ميتوان تصور نمود كه چه روزهاي سختي را مي گذراندند . هر خانه موظف به تامين و تهيه محل خواب و خورد و خوراك ده الي بيست سوار كرد بود كه تهيه علوفه اسب و قاطر آنان نير علاوه بر اين بود . عليرغم اينكه در اين تاريخ حكومت مركزي به نام پهلوي در تهران به ظاهر تثبيت شده بود اما اين رژيم بيش از بيش دست متعديان كرد و ارمني را در منطقه باز گذاشته بود و چه بسا خود زمينه ساز اصلي كشتار مردم آن ديار بود . چرا كه بعد ها با افشاي اسناد محرمانه دولتي اين مسئله بر ملا شد كه دولت پهلوي در ميان برنامه هاي بلند مدت خود حايل قرار دادان يك منطقه كرد نشين با مرز تركيه در غرب و شمالغرب كشور و نيز يك منطقه ارمني نشين در مرز با روسيه و منطقه شمالغرب و شمال كشور را در سر مي پروراند و براي اجراي آن از هيچ چيز فرو گذار نبود . سويوق بولاق در گير چنين سرنوشت شومي ميشود . بايزيد آقا و كاك الله كرد كه نام خود را به « خادم پهلوي » تغيير داده اند هر شب با هفتاد سوار به غارت منازل و مغازه و انبار و طويله هاي سويوق بولاق هجوم مي آورد و هر شب به سلامت به پناهگاه خود بر مي گردد . اهالي بومي كلا خلع سلاح شده اند و همه امور شهر به ژاندارم هاي شاهي باز گذارده شده است !! روستا هاي قالا جيني – درگاه سليمان – خيدر – حسن سارالان – تالا جار – تاخت – قيز آباد – گول باغي – ليلان – گول تپه – كهريزه – طاطايي – صاحب – قارقار – كرفتو –حماميان – ساراي – گيسلان – خورخوره – رحيم خان – سليمان كندي – زرزرا – چوپلو ...... چنان تاراج گرديدند كه اگر كسي هم از اهالي زنده مانده بود با مهاجرت به نقاط ديگر عملا روستا ها خالي از سكنه گرديدند و برخي از آنها امروزه كاملا محو گرديده اند .
در ادامه سياستهاي جابجايي مرزها با جابجايي اقوام رضا خاني بود كه در تاريخ 8/8/1308 اسماعيل خان بهادر بعنوان حاكم سويوق بولاق به همراه حسن خان معين مامور مذاكره با مقامات ترك در ايگدير گرديد . در تاريخ 23/2/1309 كلنل لورنس انگليسي در سويوق بولاق مشاهده ميشود . ( راپورت نمره 102 – اسناد ملي ) . در تاريخ 3/11/1306 اخباري در رابطه با اتحاد ارامنه واكراد بر عليه ترك ها بدست ميرسد كه مركز اين اتحاد سويوق بولاق است . ( اسناد ملي – ن ) . در تاريخ 11/ 10 / 1306 دكتر ظهرابيان مبلغ نامي اتحاد اكراد و ارامنه در سويوق بولاق فعاليت مي كند . ( اسناد ملي . ك – 1421 ) . در تاريخ 6 / 11 / 1306 --- 9 نفر از مبلغين اتحاد ارامنه و كرد با نقشه كردستان بزرگ و ارمنستان بزرگ در سويوق بولاق دستگير و به موطن اصلي مراجعت داده ميشوند !! ( اسناد ملي – ن – 122002) .
با اين اوصاف سياست هاي ديكته شده انگليسي براي پهلوي در راستاي محو كامل ترك هاي مسلمان از روي زمين تا آخرين نفر ، جامهء عمل پوشيده است وقتي كه امروزه در نقشه ها و آمار هاي رسمي كشوري ( مهاباد ) را به جاي ( ساوجبلاغ ) نوشته مي بينيم و از نفوس آماري سال 1300 ه . ق . در برابر 2500 سكنه ترك سويوق بولاق و جمعيت كوچنده كرد موصل و سايمانيه به تعداد متغير 3 هزار نفر ، امروزه مهاباد به منطقه كرد نشين مطلق معرفي مي گردد .
جابجايي اقوام و ملتها در طول تاريخ بصورت امري اجتناب ناپذير همواره در جريان بوده و هست . اما آنچه كه بر سر آذربايجان و آذربايجاني در طول دويست سال اخير بويژه آمده است از يك واقعه تاريخي به يك فاجعه تاريخي تبديل گرديه است . اگر امروزه پر جمعيت ترين ديازپوراي جهان را بعد از قوم يهود آذربايجانيهاي مهاجر دارند ، بايد كه ريشه را در چنين حيله هاي سياسي جست . آيا تاريخ هنوز در تكرار است ؟
زهره وفايي

0 Comments:

Post a Comment

<< Home