ZOHRE-AZ WEBLOGINA XOS GELIBSINIZ !

Sunday, December 26, 2004

امنيت اجتماعي فراتر از امنيت سياسي

حكومت هاي موفق و دولت هاي مردمــي در راس برنامه هاي خويش معمولا دو پروسه « طولاني مدت و كوتاه مدت » را مد نظر قرار داده وبــــــه نسبت ا لتزاما ت هر يك اقدامات لازم را انجام ميدهند . كارشناسان خبره كه هر يك بايستي در خصوص موضوع واحدي خبره شناخته شوند ، در مــورد همان مو ضوع ، راه كارها و امكانا ت و ا لزاما ت را مطرح نموده و كل مـوارد را در اختيار مسئول امر قرار ميدهند . و بالطبع مســــئول ، با توجه به مسئوليتي كه دارد نسبت به اجـــــراي تك تك اين موارد همت مي گمارد . دادن حق تقدم و تاخر در اين موارد از نكات ظريف و در عين حال بسيار ضروري مي نمايد كـــــــــه اين امر نيز از سوي همان كارشناسان ذيربط بــــــــررسي و اعلام ميگردد . فلذا وجود كارشناساني كه از هر جهت محيط به موضوع و مسئله مورد نظر باشند همواره بسيار ضروري و در واقع قدم اول هر اقدامي است .
آنچه و آ ن كه اين كارشناسان را تعيين و صلاحيت مي نمايد در وا قع كارنامه شخصي و علمي آن كارشناس است و ا ين ا ز مواردي ا ست كه اعمال هر گونه نظر فردي و ملاحظات شخصي ، در نتيجه كار بسيار فاجعه انگيز مي نمايد . چراكه كارشناسي امر، سنگ ا ول بنا مي نمايد و در صورت نا مناسب بودن اين سنگ ، كل بنا در هم مي ريزد .
در سيستم حكومتي كشور ما متاسفانه در خصوص انتخاب كارشناسان خــــــــــــبره چندان حساسيتي و دقتي به كار نمي رود و عليرغم بن بست هاي پي در پي در خصوص برنامه هاي بسياري ، چه طولاني مد ت و چه كوتاه مد ت ، هنوز هم سنگ ا ول بنا چندان جـــــدي گرفته نمي شود . و از اين سهل انگاري چه زيانهاي غير قابل جبراني كه نصيب برنامه هاي سياسي – اجتماعي – مدنــــــي – فرهنگي – اقتصادي – خانوادگي – اخلاقي – مذهبي – بين المللي – علمي – ورزشي و.... كل جامعه كشوري نمي گردد !
اخبار كمرنگي كـــــه از فجايع اخلاقي و اجتماعي صورت گرفته در طبقات مختلف جامعه حاضر در رسانه هاي عمومي منعكس ميشوند و اخبار واقعـــــي كه در ميان مردم بالطبع و به سهولت رد و بدل ميگردد ، هر انسانــــــي را چنان وحشت زده و مايوس مي نمايد كه عملا از نهايت كار چشم مي پوشد و خود و خانواده خود و تمامـي منافع خود را به امان خدا رها ساخته و هيچ راه علاجــــي را نيز توان تصور نمي يابد . اخبار قتل هاي فجيع فردي و دسته جمعي – قتل پدر توسط پــسر – قتل اعضاي خانواده توسط پــــدر – قتل مادر بـــزرگ توسط نوه – قتل كودكان بـــــي گناه – زنان بي پناه – جوانان بي تجربه .... و صدها نوع ديگر از اين فجايع در واقع شناسنامه حقيقي جامعه اي است كه در آن با ترس و استرس فراوان زندگي مي كنيم .
به راستـــي براي شناختن ريشه چنين معظلات و فجايعي كارشناساني مشغول كار هستند يا نه ؟ به راستي مسئولي به جهت چنين شناسنامه اي هيچ دغدغه اي به خود راه مـــــي دهد ؟ آيا كسي از خود نمي پرسد چرا انجام اعما ل خلاف از ريز و درشت و از هر نوعي ، چنين آسان از انسانهاي جامعه ما سر مي زند ؟
متاسفانه بسياري از مسئولان با بـــي توجهي به مسائل اصلي و اساسي ، مدام دم از امنيت سياسي و امنيت ملـــي مــــــــي زنند و اين مسئله را به گونه اي بزرگ مي نمايند كه انگار تنها دغدغه مردم امينت سياسـي است و ديگر هيچ كمبودي در هيچ موردي از موارد ملموس وجود ندارد . اين دم زدن ها اگرچه در ابتداي امر واقعي مــــــــي نمود اما با فاصله گرفتن از حقايق جاري ، اين كلمات نيز كم كم رنگ شعار و عوام فريبي به خود گرفته ا ست و مردم را چنان مستاصل نموده است كه در بر خورد با چنين عنوان هايي اظهار بي توجهي و سكوت قبلي را تبديل به اظهار سئوال هايــــي جدي و قابل بحث نموده اند. ملتـي كه ا ز حق ا نديشيدن سياسي محروم گردد بالطبع هيچ تعبيري ا ز امنيت سياسي نخواهد دا شت . ملتي كه ازآمار بالاي خلاف كاريها در چهار ديواري منزل خويش نيز امنيت نداشته باشد نمــي تواند به تفكرات والاتري چون امنيت ملــــي و سياسي بينديشد . ملتي كه در تمامي سطوح جامعه مورد تحقير و كوچك انگاري قرار گرفته شود ديگر به خود اجازه نمي دهد كه بدنبال راه حل و راه چاره اي باشد . متاسفانه كارشناسي هاي نادرست سالهاي قبل ، امـــروزه جامعه مارا به مرحله اي از سقوط رسانده است كه پارك هاي محل تفريح خانواده ها به مكان هاي دزدي و جنايت – محل تجمع معتادان و قاچاقچي ها – محل دختران فراري و باج گــــيران قلدر – به محل منكرات بالفعل تبديل گرديده است. آماربالاي طلاق– آمار غير قابل باور خودكشي – آمار كلاهبرداري – آمار جعل و دزدي و صد ها آمار ديگر ، هر چند غير واقعي ، اما زنگ خطري عظيم راكه ثانيه اي با ما فاصله ندارد، به صدا در آورده است . واقعا چه كســـي مسئول رسيدگي و پايان دادن به اين آمار غير انساني و غير اخلاقي است ؟ مردماني كه به بيماران روانــــــــي از نوع مال اندوزي و خودخواهــــــي تبديل شده اند ؟ يا مسئولانــــــــــي كه به وسوا س مقام پرستي و ميز دوستي تبديل شده اند ؟ راستي چه كسي « پا سخگو » ست ؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home