ZOHRE-AZ WEBLOGINA XOS GELIBSINIZ !

Saturday, March 18, 2006

تجزيه آذربايجان ، بزرگترين آرزوي پان آريائي ها

تجزيه آذربايجان ، بزرگترين آرزوي پان آريايي ها

تاريخ اگر چه براي ملتي موجب فخر و سرافرازي است اما از سويي براي برخي زنگ خطر و هشداري جدي است . تاريخ منطقه اي كه آذربايجان در منافع سياسي و استراتژيكي آن سهيم است به چند دوره تقسيم ميشود و در اين مقال تنها به دوره بعد از اسلام آن پرداخته ميگردد .
حضور خلفاي عرب از سلسله امويان و عباسيان در منطقه بعنوان خليفه و سلطان از سال 41 هجري قمري شروع و در سال 656 ه . ق . پايان يافت . يعني 615 سال تمام منطقه مورد بحث تحت خلافت و حكمراني اعراب قرار داشت . نهايتا ملل تحت سلطه اعراب با تاسي به انگيزه هاي ملي و مدني خويش توانستند خود را از سلطه طويل المدت اعراب بيرون آورند و در كنار اسلام پروري به ويژگي هاي ملي و تاريخي خويش نيز بپردازند . پس از عباسيان حكمداري منطقه اي كه امروز ايران مركزي ناميده ميشود در اختيار طاهريان به سركردگي طاهر قرار گرفت ( 205 – 259 ه. ق . ) . صفاريان پس از طاهريان تا 293 حكمدار بودند . سامانيان ( نصربن سامان ) از 278 تا 389 ه . ق . همزمان با صفاريان عهده دار حكومت بخشي از ايران مركزي و بين النهرين بودند . آل زيار ( مردوايج ) از 316 تا 433 حكمداري ايران مركزي و همدان را داشت . . آل بويه ( ركن الدوله حسن ) از 320 تا 447 حكمدار بخشي از ايران مركزي و جنوب غربي بودند . ديالمه ( كاكويه ) از 398 تا 443 ، غزنويان ( سبكتكين ) از 351 تا 553 ، آل افراسياب ( بوغرا خان و قليج ارسلان ) از 369 تا 609 ، سلجوقيان ( طغرل اول ) از 429 تا 590 ، خوارزمشاهيان ( قطب الدين محمد ) از 490 تا 628 ، ايلخاني لر ( اوكتاي قاآن ) از 629 تا 756 ، چوباني لر ( امير چوبان ) از 716 تا 759 ، ايلخاني لر ( شيخ حسن ) از 736 تا 813 ، آل اينجو ( محمود شاه ) از 729 تا 758 ، مظفريان ( امير مبارزالدين ) از 736 تا 795 ، قاراختايي لر ( يراق حاجب ) از 619 تا 705 ، آتا بيگ لر ( يزد – لرستان – فارس – شام – دياربكير – آذربايجان و عراق عرب ) از 531 تا 628 ، تيموري لر ( امير تيمور ) از 804 تا 929 ، قاراقويونلولار ( قارامحمد) از 812 تا 920 ، آق قويونلولار ( قاراعثمان ) از 812 تا 920 ، صفوي لر ( شاه اسماعيل ) از 905 تا 1141 ، افشاري لر ( نادر ) از 1148 تا 1218 ، زند ( كريم خان ) از 1163 تا 1209 ، قجرلر ( آغا محمد خان ) از 1200 تا 1342 و پهلوي از 1342 تا 1399 هجري قمري ، مجموعا 1194 سال در مصدر حكومت مناطقي بودند كه امروزه اگر چه به نامهايي چون كشور ايران – تركيه – عراق – افغانستان – پاكستان – جمهوري آذربايجان – گرجستان – ارمنستان – تركمنستان – قرقيزستان – سوريه .... ناميده ميشوند ، در آن روزگاران تنها به نام حكمدار خويش ناميده ميشدند و با عنوان مناطق تحت حكمراني ، شناخته ميشدند . از نظر استراتژيكي نيز اين منطقه به نام ولاياتي چون آذربايجان – روم – گرجستان – عراق عرب – عراق عجم – فارس – بين النهرين – خراسان – سلطانيه – هرات – گرگان – محمره – كاشان – ري – سويوق بولاق – دياربكر .... و غيره ناميده ميشدند .
در واقع اولين بار نام كشور ايران به ابتكار شاه اسماعيل صفوي كه خواستار تحديد حدود ايالات تحت حكمراني خود با امپراطوري عثماني بود ، بوجود آمد و در تاريخ منطقه ثبت گرديد . قابل توجه است كه در اين تاريخ حتي قاره اروپا نيز به نام دوك ها و تزارها و كنت هايش شناخته ميشد و به غير از امپراطوري عثماني و پادشاهي بريتانيا و ونيز هيچ منبع قدرتي در اروپا وجود نداشت .
با توجه به اين مقدمه طولاني ، معلوم ميگردد كه كشور ايران پس از اسلام سالهاي سال تحت حكمراني سلسله هايي از نژاد ترك ( خاوردور – ميانه و نزديك ) قرار داشت و اين قرار نه از روي يورش و سلطه طلبي و كشور گشايي ، بلكه به واسطه نفوس ساكن و واقعي اين مناطق بر قرار بود .
كشمكشهايي سياسي قرن هفده ميلادي از سويي و ترس و واهمه اروپائيان از سلطه عثماني ها در بزرگترين امپراطوري عصر خود ، سبب گرديد تا سلسله هاي حاكم بر فلات ايران تعريف محكم و مشخصي از محدوده حكومتي خويش و نيز از مشخصه هاي نژادي و زباني و مذهبي و ... محدوده خويش ارائه دهند . از اينرو سلسله هاي صفوي و افشار و قاجار بعنوان بانيان كشوري بنام ايران ، توانستند اين منطقه از قاره آسيا را با قدرت تمام در اختيار خود داشته باشند و از نفوذ امپراطوري قدرتمند عثماني در خاك آن جلوگيري كنند . براي اين تحركات حضور كشور ها و دولت هاي مشترك المنافعي چون انگليس و روسيه مزيد بر علت شد تا ويژگي هاي مشترك قومي و زباني و نژادي اين دو منطقه تحت الشعاع مباحث سياسي روز قرار گيرد و به كار گرفتن نژادي متفاوت از اين نژاد ( ترك هاي مسلمان ) شيوه كار اين سياستمدران ضد ترك و ضد اسلام واقع گرديد .
اولين گزينه براي اين هدف ارامنه ساكن آنادولو و قفقاز بودند كه با خوش خدمتي به روس ها توانستند در كنار ديگر متحدان اروپايي ، امپراطوري عثماني را ساقط و دهها كشور ديگر را مستقل از اين امپراطوري بوجود آورند . خود ارامنه البته از اين خدمت تنها توانستند منطقه اي را در قفقاز به اختيار بگيرند و دولت ارمنستان را بنا نهند . پروسه تضعيف دول و ملل ترك مسلمان البته شامل حال حكومت صفوي و قاجار نيز گرديد و تجزيه ايران از مرزهاي شمال غربي و شمال شرقي آغاز شد . در اين وانفساي قدرت طلبي و كينه توزي ، عده اي نيز كه تحت تبليغات انگليس و متحد تازه يافته اش آمريكا ، خود را براي نجات از سلطه ترك هاي مسلمان ، همانند اروپائيان ، به آب و آتش مي زدند با پيوستن به انجمن هاي فراماسوني اروپايي و انگليسي ، گزينه دوم را به ميدان آوردند . آنها در كنار فراخواندن اقوام كرد و آسوري و ارمني از اقصي نقاط جهان و استقرار آنها در منطقه مرزي فيمابين آذربايجان و تركيه ، پروسه اي ديگر به نام نژاد اصيل آريايي به ميان آوردند و خواستار تاسيس كشوري به نام پارس منهاي ترك هاي مسلمان گرديدند . اين پروسه مورد حمايت همه جانبه آمريكا و انگليس قرار گرفت و در جريان جنگ جهاني اول با قطعه قطعه كردن مناطق ترك نشين ايران و بخشيدن آن به دولت هاي روسيه و ارمنستان و گرجستان ، دولت آريايي پهلوي را بر سر كار آوردند تا بعنوان هسته اوليه پان آريائيسم در مركز قدرت ايران قرار بگيرد و دنباله پروسه شوم آنان را ادامه دهد . عقده هاي سر ريز شده اين آريائيان از سالهاي طولاني حكمراني ترك هاي آذربايجان بر فلات ايران ، چنان چركين و كينه توزانه بود كه عملا براي حذف نژاد آذربايجاني نه تنها از خاك آذربايجان بلكه از روي كره خاكي نيز خنجر را از رو بسته و وارد ميدان نبرد يكطرفه اي شدند .
آنچه كه بر سر مسلمانان ترك ايران در دوره حكومت پهلوي آمد بر هيچكس پوشيده نيست . اما پس از پهلوي و با انقلاب اسلامي ، مجددا تركهاي مسلمان و شيعه آذربايجان بعنوان وارثان اصيل ايران ، ميدان دار صحنه هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي و... ....كشور گرديدند . اين امر به مذاق پان آريائي ها يي كه پنجاه سال تمام براي محو آذربايجان جان كنده بودند و براي سالهاي آتي برنامه هاي فراواني داشتند ، خوش نيامد و اين بار بسيار مزورانه تر از قبل ، با پيش كشيدن مسئله تجزيه آذربايجان و حتي استقلال آن ، بزرگترين ارزوي خود يعني كشور پارس بدون ترك مسلمان و مملو از آريائيان زرتشتي را مطرح نمودند . امروز پان آرياها متوجه گرديده اند كه آذربايجان حتي اگر به كوچكترين جزء ممكن تقسيم گردد باز هم لقمه بزرگي براي دهان بي بركت آنهاست ، از اينرو دور انداختن آن را ترجيح ميدهند و در اين برنامه البته ، محدود نمودن آذربايجان از سويي ، خلع يد آن از درياهاي آزاد از سوي ديگر ، سلب افتخارات تاريخي آن ، و دهها نيت هاي سوء ديگر كه بر هيچكس پوشيده نيست ، مد نظر اوليه آنهاست . آنها با توجه به نفوس نود درصدي جوان حركت ملي آذربايجان از سويي و از سوي ديگر با توجه به نفوس هفتاد سال به بالاي پان آريايي ها ، اين آخرين تير تركش خود را بسيار مزورانه و محتاطانه رها ميكنند . بسيار بعيد مينمايد كه آذربايجاني ، ايراني را كه در طول قرنها و سالها آباد و سرافراز نگاهداشته است به اين آساني به پان آريايي ها باز بگذارد . حتي در اين پروسه كينه توزانه ارامنه و اكراد هم پي به خباثت ذاتي آنها برده اند و عملا نميتوانند مانند سابق براي آنها ابزار كار بشمار روند .
تنها موردي كه غفلت از آن موجب تاسف و تاثر است حضور لابي هاي آريايي در گوشه و كنار مراكز و سازمانهاي دولتي است كه متاسفانه سياست خود را بدست آن مراكز و سازمانها گاه عملي ميسازند و چنين غفلت هايي ابتداعا اين سوء تفاهم را به اذهان مي آورد كه استقلال فكري در اين مراكز تصميم گيرنده تحت الشعاع اين سمپاشي ها قرار ميگيرد .
تجربه هاي تاريخي براي تصميم گيريهاي آتي همواره نسخه سودمندي بوده است و جادارد مسئولان امر توجه بيشتري را به مباحث تاريخي منطقه مبذول داشته و در تصميم گيريها به آن مباحث توجه بيشتري نمايند . و در اين تصميم گيريها تحت تاثير لابي هاي نفوذي قرار نگيرند . واقعيت امر آني است كه امروز در آذربايجان در جريان است و دريافتن آن تنها يك ديد بي غرض و آگاه را مي طلبد و بس .

زهره وفايي

1 Comments:

  • At 3:12 PM, Blogger خودم said…

    آغ آتیم ، قول قاناتیم
    آت قدمین قلعه ی بابکدن آشاق
    قارا گؤنلن ساواشاق
    آت گؤلوندن سس آتیب ، بابکین حالین سوروشاق
    یئنه طوفاندا جوشاق
    دریالار تک قوووشاق
    آغ آتیم ، قول قاناتیم
    شیهه چک قوی سسیوه
    هاجرینی ترکینه چکسین نبی گلسین
    قوی کور اوغلو آتینی داغلارا سالسین
    ائشیدیب شیهه نی گلسین
    الده کسگین قیلیجیلا
    بویاسین قانه کئچل حمزه نی گلسین
    قوی کرم سازینی سالسین دؤشونه ، چؤللره دؤشسون
    های سسی ائللره دؤشسون
    دئگیلن غملی کرم ایستر اگر ، اصلینی گلسین
    دشمنین بلکه کسک نسلینی ، گلسین
    قوی بو داغلاردا بؤیوک هلهله دؤشسون
    داغلارا ولوله دؤشسون !
    آغ آتیم ، قول قاناتیم
    منه بیر قالغی بابامدان ، بو ورندیلدی ، بونو چئگنیمه ساللام
    قاراداغ باشینی آللام
    اورا بیر ولوله ساللام
    آغ آتیم دورما ، یوبانسان ، دالی قاللام
    آغ آتیم ، قول قاناتیم
    بیز اگر قلعه ی سیمرغدان آشساق بیزه آزدی
    باخما یوللار ناتارازدی
    باخما بو قارلی دماوند ، بو قفقاز بو هرازدی
    باخما داغدا هاوا دوتقوندو – آیازدی
    باخما بو قیشدی بو یازدی
    آغ آتیم آت قدمین دریا ، دایازدی
    دریانی گئچسن اگر شهرِ نیازدی
    اوردا هر قان کی تؤکولدو یئره ، آزادلیقی یازدی
    بشر آزادلیغا بازدی !
    آغ آتیم ، قول قاناتیم
    اوردا دؤلبرچین اوتو دؤرت پَر آچیبدی
    اوردا دیللنمگه دیل تازه شیرین دیللر آچیبدی
    اوردا باغلاردا بوتون گؤل لر آچیبدی
    آغ آتیم
    آت قدم
    آیدینلیغا ساری !

     

Post a Comment

<< Home