ZOHRE-AZ WEBLOGINA XOS GELIBSINIZ !

Saturday, March 18, 2006

تجزيه آذربايجان ، بزرگترين آرزوي پان آريائي ها

تجزيه آذربايجان ، بزرگترين آرزوي پان آريايي ها

تاريخ اگر چه براي ملتي موجب فخر و سرافرازي است اما از سويي براي برخي زنگ خطر و هشداري جدي است . تاريخ منطقه اي كه آذربايجان در منافع سياسي و استراتژيكي آن سهيم است به چند دوره تقسيم ميشود و در اين مقال تنها به دوره بعد از اسلام آن پرداخته ميگردد .
حضور خلفاي عرب از سلسله امويان و عباسيان در منطقه بعنوان خليفه و سلطان از سال 41 هجري قمري شروع و در سال 656 ه . ق . پايان يافت . يعني 615 سال تمام منطقه مورد بحث تحت خلافت و حكمراني اعراب قرار داشت . نهايتا ملل تحت سلطه اعراب با تاسي به انگيزه هاي ملي و مدني خويش توانستند خود را از سلطه طويل المدت اعراب بيرون آورند و در كنار اسلام پروري به ويژگي هاي ملي و تاريخي خويش نيز بپردازند . پس از عباسيان حكمداري منطقه اي كه امروز ايران مركزي ناميده ميشود در اختيار طاهريان به سركردگي طاهر قرار گرفت ( 205 – 259 ه. ق . ) . صفاريان پس از طاهريان تا 293 حكمدار بودند . سامانيان ( نصربن سامان ) از 278 تا 389 ه . ق . همزمان با صفاريان عهده دار حكومت بخشي از ايران مركزي و بين النهرين بودند . آل زيار ( مردوايج ) از 316 تا 433 حكمداري ايران مركزي و همدان را داشت . . آل بويه ( ركن الدوله حسن ) از 320 تا 447 حكمدار بخشي از ايران مركزي و جنوب غربي بودند . ديالمه ( كاكويه ) از 398 تا 443 ، غزنويان ( سبكتكين ) از 351 تا 553 ، آل افراسياب ( بوغرا خان و قليج ارسلان ) از 369 تا 609 ، سلجوقيان ( طغرل اول ) از 429 تا 590 ، خوارزمشاهيان ( قطب الدين محمد ) از 490 تا 628 ، ايلخاني لر ( اوكتاي قاآن ) از 629 تا 756 ، چوباني لر ( امير چوبان ) از 716 تا 759 ، ايلخاني لر ( شيخ حسن ) از 736 تا 813 ، آل اينجو ( محمود شاه ) از 729 تا 758 ، مظفريان ( امير مبارزالدين ) از 736 تا 795 ، قاراختايي لر ( يراق حاجب ) از 619 تا 705 ، آتا بيگ لر ( يزد – لرستان – فارس – شام – دياربكير – آذربايجان و عراق عرب ) از 531 تا 628 ، تيموري لر ( امير تيمور ) از 804 تا 929 ، قاراقويونلولار ( قارامحمد) از 812 تا 920 ، آق قويونلولار ( قاراعثمان ) از 812 تا 920 ، صفوي لر ( شاه اسماعيل ) از 905 تا 1141 ، افشاري لر ( نادر ) از 1148 تا 1218 ، زند ( كريم خان ) از 1163 تا 1209 ، قجرلر ( آغا محمد خان ) از 1200 تا 1342 و پهلوي از 1342 تا 1399 هجري قمري ، مجموعا 1194 سال در مصدر حكومت مناطقي بودند كه امروزه اگر چه به نامهايي چون كشور ايران – تركيه – عراق – افغانستان – پاكستان – جمهوري آذربايجان – گرجستان – ارمنستان – تركمنستان – قرقيزستان – سوريه .... ناميده ميشوند ، در آن روزگاران تنها به نام حكمدار خويش ناميده ميشدند و با عنوان مناطق تحت حكمراني ، شناخته ميشدند . از نظر استراتژيكي نيز اين منطقه به نام ولاياتي چون آذربايجان – روم – گرجستان – عراق عرب – عراق عجم – فارس – بين النهرين – خراسان – سلطانيه – هرات – گرگان – محمره – كاشان – ري – سويوق بولاق – دياربكر .... و غيره ناميده ميشدند .
در واقع اولين بار نام كشور ايران به ابتكار شاه اسماعيل صفوي كه خواستار تحديد حدود ايالات تحت حكمراني خود با امپراطوري عثماني بود ، بوجود آمد و در تاريخ منطقه ثبت گرديد . قابل توجه است كه در اين تاريخ حتي قاره اروپا نيز به نام دوك ها و تزارها و كنت هايش شناخته ميشد و به غير از امپراطوري عثماني و پادشاهي بريتانيا و ونيز هيچ منبع قدرتي در اروپا وجود نداشت .
با توجه به اين مقدمه طولاني ، معلوم ميگردد كه كشور ايران پس از اسلام سالهاي سال تحت حكمراني سلسله هايي از نژاد ترك ( خاوردور – ميانه و نزديك ) قرار داشت و اين قرار نه از روي يورش و سلطه طلبي و كشور گشايي ، بلكه به واسطه نفوس ساكن و واقعي اين مناطق بر قرار بود .
كشمكشهايي سياسي قرن هفده ميلادي از سويي و ترس و واهمه اروپائيان از سلطه عثماني ها در بزرگترين امپراطوري عصر خود ، سبب گرديد تا سلسله هاي حاكم بر فلات ايران تعريف محكم و مشخصي از محدوده حكومتي خويش و نيز از مشخصه هاي نژادي و زباني و مذهبي و ... محدوده خويش ارائه دهند . از اينرو سلسله هاي صفوي و افشار و قاجار بعنوان بانيان كشوري بنام ايران ، توانستند اين منطقه از قاره آسيا را با قدرت تمام در اختيار خود داشته باشند و از نفوذ امپراطوري قدرتمند عثماني در خاك آن جلوگيري كنند . براي اين تحركات حضور كشور ها و دولت هاي مشترك المنافعي چون انگليس و روسيه مزيد بر علت شد تا ويژگي هاي مشترك قومي و زباني و نژادي اين دو منطقه تحت الشعاع مباحث سياسي روز قرار گيرد و به كار گرفتن نژادي متفاوت از اين نژاد ( ترك هاي مسلمان ) شيوه كار اين سياستمدران ضد ترك و ضد اسلام واقع گرديد .
اولين گزينه براي اين هدف ارامنه ساكن آنادولو و قفقاز بودند كه با خوش خدمتي به روس ها توانستند در كنار ديگر متحدان اروپايي ، امپراطوري عثماني را ساقط و دهها كشور ديگر را مستقل از اين امپراطوري بوجود آورند . خود ارامنه البته از اين خدمت تنها توانستند منطقه اي را در قفقاز به اختيار بگيرند و دولت ارمنستان را بنا نهند . پروسه تضعيف دول و ملل ترك مسلمان البته شامل حال حكومت صفوي و قاجار نيز گرديد و تجزيه ايران از مرزهاي شمال غربي و شمال شرقي آغاز شد . در اين وانفساي قدرت طلبي و كينه توزي ، عده اي نيز كه تحت تبليغات انگليس و متحد تازه يافته اش آمريكا ، خود را براي نجات از سلطه ترك هاي مسلمان ، همانند اروپائيان ، به آب و آتش مي زدند با پيوستن به انجمن هاي فراماسوني اروپايي و انگليسي ، گزينه دوم را به ميدان آوردند . آنها در كنار فراخواندن اقوام كرد و آسوري و ارمني از اقصي نقاط جهان و استقرار آنها در منطقه مرزي فيمابين آذربايجان و تركيه ، پروسه اي ديگر به نام نژاد اصيل آريايي به ميان آوردند و خواستار تاسيس كشوري به نام پارس منهاي ترك هاي مسلمان گرديدند . اين پروسه مورد حمايت همه جانبه آمريكا و انگليس قرار گرفت و در جريان جنگ جهاني اول با قطعه قطعه كردن مناطق ترك نشين ايران و بخشيدن آن به دولت هاي روسيه و ارمنستان و گرجستان ، دولت آريايي پهلوي را بر سر كار آوردند تا بعنوان هسته اوليه پان آريائيسم در مركز قدرت ايران قرار بگيرد و دنباله پروسه شوم آنان را ادامه دهد . عقده هاي سر ريز شده اين آريائيان از سالهاي طولاني حكمراني ترك هاي آذربايجان بر فلات ايران ، چنان چركين و كينه توزانه بود كه عملا براي حذف نژاد آذربايجاني نه تنها از خاك آذربايجان بلكه از روي كره خاكي نيز خنجر را از رو بسته و وارد ميدان نبرد يكطرفه اي شدند .
آنچه كه بر سر مسلمانان ترك ايران در دوره حكومت پهلوي آمد بر هيچكس پوشيده نيست . اما پس از پهلوي و با انقلاب اسلامي ، مجددا تركهاي مسلمان و شيعه آذربايجان بعنوان وارثان اصيل ايران ، ميدان دار صحنه هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي و... ....كشور گرديدند . اين امر به مذاق پان آريائي ها يي كه پنجاه سال تمام براي محو آذربايجان جان كنده بودند و براي سالهاي آتي برنامه هاي فراواني داشتند ، خوش نيامد و اين بار بسيار مزورانه تر از قبل ، با پيش كشيدن مسئله تجزيه آذربايجان و حتي استقلال آن ، بزرگترين ارزوي خود يعني كشور پارس بدون ترك مسلمان و مملو از آريائيان زرتشتي را مطرح نمودند . امروز پان آرياها متوجه گرديده اند كه آذربايجان حتي اگر به كوچكترين جزء ممكن تقسيم گردد باز هم لقمه بزرگي براي دهان بي بركت آنهاست ، از اينرو دور انداختن آن را ترجيح ميدهند و در اين برنامه البته ، محدود نمودن آذربايجان از سويي ، خلع يد آن از درياهاي آزاد از سوي ديگر ، سلب افتخارات تاريخي آن ، و دهها نيت هاي سوء ديگر كه بر هيچكس پوشيده نيست ، مد نظر اوليه آنهاست . آنها با توجه به نفوس نود درصدي جوان حركت ملي آذربايجان از سويي و از سوي ديگر با توجه به نفوس هفتاد سال به بالاي پان آريايي ها ، اين آخرين تير تركش خود را بسيار مزورانه و محتاطانه رها ميكنند . بسيار بعيد مينمايد كه آذربايجاني ، ايراني را كه در طول قرنها و سالها آباد و سرافراز نگاهداشته است به اين آساني به پان آريايي ها باز بگذارد . حتي در اين پروسه كينه توزانه ارامنه و اكراد هم پي به خباثت ذاتي آنها برده اند و عملا نميتوانند مانند سابق براي آنها ابزار كار بشمار روند .
تنها موردي كه غفلت از آن موجب تاسف و تاثر است حضور لابي هاي آريايي در گوشه و كنار مراكز و سازمانهاي دولتي است كه متاسفانه سياست خود را بدست آن مراكز و سازمانها گاه عملي ميسازند و چنين غفلت هايي ابتداعا اين سوء تفاهم را به اذهان مي آورد كه استقلال فكري در اين مراكز تصميم گيرنده تحت الشعاع اين سمپاشي ها قرار ميگيرد .
تجربه هاي تاريخي براي تصميم گيريهاي آتي همواره نسخه سودمندي بوده است و جادارد مسئولان امر توجه بيشتري را به مباحث تاريخي منطقه مبذول داشته و در تصميم گيريها به آن مباحث توجه بيشتري نمايند . و در اين تصميم گيريها تحت تاثير لابي هاي نفوذي قرار نگيرند . واقعيت امر آني است كه امروز در آذربايجان در جريان است و دريافتن آن تنها يك ديد بي غرض و آگاه را مي طلبد و بس .

زهره وفايي

Tuesday, March 14, 2006

ذونيا قادين گونو - 8 مارت - تبريز

دونيا قادين گونو – 8 مارت – تبريز

مارت آينين سگگيزي ، دونيا قادين گونو موناسبتي له تبريزده قادين لار ساريسيندان چئشيدلي مراسيم لر و عزيزلمه لر گئتددي .
ايلك مراسيم جوما 12 اسفند – 3 مارت گونونده آنا اوجاغي و اوشاق ايلقار گروپو ايله بيرليك ده بر پا اولدو . بو مراسم ده اشتراكچي خانيم لار گئچميش ايل عرضينده گورونه ن ايش لري ده يرلنديره رك ، گله ن بير ايل پلان لارين دانيشيب و قرارا گلديلر . شعر – موسيقي و تئاتر اجرالاري ايلقار گروپو سارسيندان بو مراسيم ده عموم قادين و آنا حاققيندا گئتددي .
ايكينجي مراسيم 15 اسفند – 6 مارت گونونده شاعير – يازيچي و ژورناليست خانيم لار اشتراكي له بيرليك ده بر پا اولدو . بو مراسيم ده گئچميش ايلين عرضينده يايلان كيتاب لار – ده رگي لر – مقاله لر ... حاققيندا دانيشيليب و يئني ايل ايچون بير پارا يئني قرارلار ، قادين ژورنال لاري و ها بئله صنعت كار قادين لارين حمايه يوللاري حاققيندا دانيشيلدي .
اوچونجو مراسيم چارشنبه 17 اسفند – 8 مارت گونونده ياشيل يول جمعيتي له ديگر نئچه قادين گروپ لاريله بيرليك ده تبريزين عين آلي داغيندا بر پا اولدو . بو مراسيم ده دورت يوزه ياخين قادين اشتراك ائتميش لر . قادين ياشيل يول جمعيتي بر پا ائتديي 8 مارت مراسيمينده نئچه قادين دانيشيب و ها بئله ياشيل يولون گوردويو ايش لر گئچميش ايل عرضينده ده يرلننيب و اونلاراگوره اشتراگچي لار آراسيندا بير پارا كاتالوك لار يايلدي . مراسيم سونوندا قادين لار ين ايسته ك لري و قرارلاري 8 مارت موناسبتينه اوخوندو و اشتراك چي لار بيرليك ده اونلاري تصديق ائتديلر .
دوردونجو مراسيم جوما آخشامي 18 اسفند – 9 مارت گونونده آييق قيزلار ده رنه يي طرفيندن بر پا اولدو . آلتي ساعات سوره ن بو مراسيم ده اشتراكچي قادين لار چئشيدلي قونلاردا دانيشيب و ها بئله شعر و موسيقي و آذربايجان رقص لري ايفا اولدو . آييق قيزلار ده رنه يي مراسيمين سونوندا بير قطعنامه قادين لار طلب لري حاققيندا اوخويوب و اشتراكچي لار بيرليك ده اونو تصديق ائتديلر .مراسيم آذربايجان مارشي له تامام اولدو .
بئشينجي مراسيم جوما 19 اسفند – 10 مارت گونونده سحر ساعات 7 ده عين الي داغينا يوكسلمك له باشلادي . بو مراسيمده يوزلر قادين هر گروپ دان و هر ساحه دن اشتراك ائتميش لر و ديگر داغا گله ن عائله لر و داغچي لارا قرنفيل گولو وئرمك له بو گونو عزيزله ديلر .
آلتينجي مراسيم جوما 19 اسفند – 10 مارت گونونده آقشام چاغي آنا اوجاغي ساريسيندان قورولدو . بو مراسيم ده اشتراك ائده ن قادين لار فيلم – كيتاب – كامپيوتر – قادين حاقلاري – بين الخالق مسئله لر و سايره قونولاردا دانيشيق لار آپاريب و سونوندا بير نئچه صنعت كار و چاليشقان قاديندان تقدير ائديليب و نهايت اشتراكچي لار آراسيندا بير پارا 8 مارت گونونه اوزه ل هيكل لر – رسيم لر و ال ايش لري پايلاندي .
بو بير هفته عرضينده هابئله تبريز قادين لاري اوچ محبوس قاديني پول توپلاماق لا ، تبريز محبس خاناسيندان آزاد ائتمه يه باشارديلار . ها بئله ييه سيز اوشاقلار ائويندن گوروش ائتمك ، باباباغي خسته لري گوروشونه گئتمك ، بيرليك ده كميته امداد بر پا ائتديي عاطفه لر مراسيمنده اشتراك ائتمك قادين لارين ديگر گوردويو ايش لر سايلير .
تصديق اولونان طلب لر و ايسته ك لر :
1 – ايش و تحصيل ده برابر حاقلاردان و امتيازلاردان فايدالانماق .
2 – قادين حاق لاريندان تبعيضي آرادان گوتورمك .
3 – ايش قانونلاري – بيمه – ارث – چوخ قادينليق – ائولنمه – بوشانما قانونلاريني اصلاح ائتمك .
4 – ائو قادين لاري و عائله باشچي سي اولان قادين لارين بيمه طرح لرينين هر نه تئزراق اجرا اولونماسي .
5- بوتون كيشي و قادين لار اجتماعي و مدني حاق لاردان برابر فايدالانماغي .
6- مذهب – مسلك – قوميت – صنفيت آيري سئچگي ليي قادين لاردان گوتورمك .
7- ايراندان بين الخالق كونوانسييونا بيرلشمه سيني ايسته مك .
8 – ايران بين الخالق قادين لارقانونو اوزوندن هر نوعي تبعيض – اشكنجه يه قاداغا مقاوله سيني قبول و اجرا ائتمك .
اومود اولونور كي گله ن ايل 8 مارت داهادا گوجلو و هابئله آرتيق حمايه لرله بر پا اولسون .

زهره وفايي - تبريز

Monday, March 06, 2006

تبريز 7 اسفن 1384

تبريز7 اسفند 1384

حركت هويت طلبانه اي كه در آذربايجان در جريان است با توجه به اعصار و سنوات گذشته از ويژگي هاي خاصي نسبت به قبل برخوردار است كه علت آن را ميتوان در گستره بسيار وسيع و توده اي آن دانست . اگر تا ديروزهرجريان فكري داراي متولي خاصي به نام روشنفكر و پيشرو بود ، امروز در آذربايجان اين تابوي كم جواب ، شكسته شده است و جريانات فكري با تصميم توده اي و تاييد كلي جاري ميگردد. چنين حركتي طبعا به نسبت گستره خود تبعات گسترده اي هم دارد كه از محدود نمودن حركت به فازهاي مشخص وافراد انگشت شمار جلوگيري مينمايد و هزاران و ميليونها آذربايجاني را با خود هم راي و هم نظر مينمايد . پايداري حركت ملي در كنار رشد بالسويه آن يك استثناي تاريخي است كه سالها بعد هر تئوري پرداز تاريخ نگاري بي ترديد به آن معترف خواهد بود .بر خلاف نظر غير اصولي برخي از مسئولان كه در پشت اين حركت بدنبال فرد خاص و يا حتي بسيار نا آگاهانه تر ، بدنبال كشور و يا حاكميت خاصي هستند ، اين حركت تا اين لحظه تنها با اتكا به شعور ملي و فراگير مردم آذربايجان به حيات خود ادامه داده است و از آنجا كه پايه اول صحيح و اصولي گذارده شده است به يقين ميتوان گفت كه اين حركت تا انتها نيزبدين صورت خواهد بود .
آنچه كه دانشمندان و جامعه شناسان پس از سالها صرف وقت و مطالعه به نام [ شعور ملي و مدني ] شناخته و ابراز نموده اند ، قرنهاي قرن است كه در آدربايجان به نام [ ائل گوزو ، ائل سوزو ] يعني [ بينش جمعي و سخن جمعي ] در جريان است . حركت ملي آذربايجان در وحله اول با تاسي به فرهنگ اصيل آذربايجاني بناي خود را بر امكانات معقول و زواياي ممكن گذاشته و آنچه كه امروز به نام راي گيري و رفراندم در جوامع مدني صورت مي پذيرد ، در جامعه آذربايجاني و در بطن حركت ملي به نام [ طلب عمومي ] به كار گرفته ميشود .عموم مردم بويژه فعالان از هر رديف و طبقه ، در كنار پرورش دادن خود و اطرافيان ، نسبت به محدوده عملكرد ديگر فعالان نيز مترصد بوده و هرگونه فكر صحيح و سازنده اي بلافاصله مورد استقبال قرار ميگيرد . و هرگونه سهو و اشتباهي بلافاصله بايكوت ميگردد. اين امر شايد بدون دسترسي به ابزار و ادوات خبررساني و اطلاع رساني چون راديو وتلويزيون و نشريات و مجامع ...به نظر ايده آليستي بيايد و تا حدي تعارف مآبانه بنمايد اما براي اين ادعا كافي است به حضور آذربايجانيها در محافل و مناسبت ها و مقاطع مورد لزوم حركت و در مقابل به عدم حضور گسترده آنها در محافل و مقاطع ...غير ضرور حركت توجه شود .
مناسبت هايي كه به جهت تداوم حركت بر پا ميشود عليرغم فشارهاي امنيتي و گاه پليسي ، بدون استثنا صدها آإربايجاني را در نكته مورد نظر جمع مينمايد . و جالب است كه عليرغم تمامي تمهيداتي كه براي آشوبگر نماياندن فعال حركت ملي انجام مي پذيرد ، فعالان در نهايت متانت و صبر به هيچوجه از محدوده ويژه حركت خارج نمي گردند و بازداشت و دادگاه و حبس و زندان را به شورش و انقلاب و آشوب و غيره ، همانند آنكه در خوزستان و كردستان و سيستان و...گاهگاهي ديده ميشود ، ترجيح ميدهند .چنين ملت دارا و با عزت اين متانت و صبر و فهم خودرا از تاريخ هفت هزارساله خوددارد. چراكه آذربايجاني زماني كه چشم گشوده است خود را داراي آب و خاك و ملت تعريف شده و تاييد شده اي يافته است فلذا جدال براي تصاحب آب و خاك ديگران و يا مصادره هويت ديگران بري آذربايجاني بي معني است . هزاران قلعه برافراشته در جاي جاي آذربايجان نشان ار تعدي ها و تجاوزاتي است كه در حق خاك وي صورت پذيرفته است . اگر روزي آذربايجاني براي حفظ خاك و دودمان خويش به بر افراشتن قلعه ها اكتفا ميكرد ، درسايه تحولات صنعتي و فكري و سياسي عصر حاضر ، وي خود را ملزم به برافراشتن قلعه نه در گذرها و تنگه ها بلكه در مغزها و ذهن هاي مردم خود مي بيند .
بخشيدن دو سوم از خاك خود به ديگران در طول دويست سال گذشته ، اين تجربه تلخ و در عين حال عبرت آموز را براي آذربايجاني داشت كه به اميد پايتخت نشستن و به اميد شاهان و سلطانان ماندن نتيجه اي جز فلاكت و شكست براي وي نخواهد داشت . در معاهدات شرم آور تركمانچاي و گلستان هيچ آذربايجاني مقيم آذربايجان حضور و نظر نداشت . اين عافيت طلبان مركز نشين بودند كه بر روي كاغذهايي مرزهارا تغيير ميدادند و فهم و شعورشان تا آن حد نبود كه فرق بين كاغذ و خاك را در يابند . حفظ پايتخت و حفظ حكومت تنها مسئله مهم مد نظر آنان بود و تنها خطري را جدي ميگرفتند كه در بيخ گوش قصرهايشان اتفاق بيفتد . خوشبختانه پس از انقلاب و خلع يد هميشگي از پادشاهان و عافيت طلبان ، مسئله حساسيت مرزها و مناطق مرزي در رديف پايتخت قرار گرفت . حتي فراتر از مرزها ، مسائل مشترك با ديگر ملل نيز مورد توجه قرار گرفت . حمايت ملت و دولت از جنبش هاي آزادي بخشي چون منطقه خاورميانه ، عليرغم فاصله جغرافيايي – زباني – نژادي .. كاملا محق مينمود . چراكه طمع زياده خواهان تمامي ندارد و اشتهاي آنان سيري ناپذير مي نمايد .
حركت ملي آذربايجان با سهيم شدن در جريانات بين المللي و جهاني نه تنها بري حفظ خود مي جنگد بلكه سعي دارد راه هر تجاوز و تعدي ، جنگ و نسل كشي را از سوي همسايگان نه چندان خوش سابقه خود تا حد امكان مسدود نمايد . اگر ارامنه در قاراباغ آذربايجان تنها به دليل شهروندي 11% از ارامنه قاراباغ ، آنجارا اشغال نمودند و فجايع بي شماري در آن خاك مقدس به بار آوردند ، هيچ تضميني نميتوان يافت كه با ادعاي 3% ارامنه ساكن ايران ، روزي نيز به صرافت اشغال ايران نيفتند !! البته وجود نقشه هاي ارمنستان بزرگ حتي در كليساهاي ارامنه اصفهان ( يعني در قلب ايران ) خود مويد اين ادعاست و عزاداري به خاطر مرگ سفير ارمنستان در ژاپن نيز مويد اين امر است كه ارامنه ايراني وابستگي خودرا به دولت ارمنستان چندان هم پنهان نمي نمايند . البته ارامنه حق دارند نسبت به تمامي ارامنه جهان علاقمند و وابسته مذهبي باشند اما وابستگي سياسي به دولت هايي خاص و ادعاهاي ارضي و تعرضي هيچ توجيه عقل پسندي ندارد.
تبريز در چهار اسفند هزاروسيصد و هشتاد و چهار ، نمايشي از رشد سياسي مردم خودرا نشان داد كه اگر از سويي نشانگر حمايت مردم آذربايجان از مسلمانان قاراباغ بود ، از سوي ديگر نشانگر عدم شفافيت سياست دولت حاضر در برابر اين مسئله است . برخورد انتظامي و بازداشت حاضران در اين حمايت ، سياست يك بام و دو هوايي را تفهيم ناظران مينمايد . مسلمانان قاراباغ كه قتل عام شدند نه تنها روزي ايراني بودند بلكه هنوز هم مشتركات بسياري را با ملت ايران دارند و اين خود براي حمايت از آوارگان باقي مانده از آن يورش سبعانه كافي است . مسامحه و معامله دولت هاي حاكم بر آذربايجان بر سر مسئله قاراباغ نمي تواند دليل محكمه پسندي براي صرفنظر نمودن آذربايجانيان هويت طلب و ديگر مسلمانان جهان در محكوم نمودن فجايع چهارده سال پيش قاراباغ باشد . در فلاكت آن هموطنان آواره و هلاك يافته همين بس كه دولت آنها نيز چندان جديتي در امر آنها نمي نمايد و هنوز هم مذاكرات جدي را در پشت درهاي بسته انجام ميدهد و شعارهاي عوامفريبانه و تند وتيز را در رويارويي با مردم سر مي دهند !
تبريز بي ترديد راه صحيحي را در پيش گرفته است .

زهره وفايي
www.zohre-az.blogspot.com
zohre_az@yahoo.com